کلیک
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
جز کلاغ بام خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
جز کلاغ بام خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
میان آنهمه الف و ب مشق دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود .
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ........
اگر میفهمیدی.....
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!
من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی گونه هایت چسباندم…
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !