کلیک
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
جز کلاغ بام خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
جز کلاغ بام خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
میان آنهمه الف و ب مشق دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود .
زمانی شعر میگفتم برای غربت باران ولی حالا خودم تنهاترم تنهاتر از باران
خیال تو همه جا با من است اما ، دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سردی خیالت را !
هنوز هم...
از بین کارهای دنیا...
دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد
حال آدم خراب پرسیدن ندارد
اما ...
دستانش گرفتن دارد
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ........
اگر میفهمیدی.....
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!
من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی گونه هایت چسباندم…
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !
ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎ ﺁﻏﻮﺷﺸﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ “ﺑﻐﻞ” ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻋﻤﻮﻣﯿه
باید دامپزشک باشی تا بفهمی بعضیا چشونه
کاشکی یکی بود که فقط با یکی بود
همه درست شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ میگویند !